سناریو
#سناریو
#هان
وقتی براش کیک درست میکنی
ویو ا.ت
امروز تنها روزم توی ماه بود که خونه مونده بودم پس از صبح که بیدار شدم گیر کار های خونه بودم...
نگاهی به ساعت انداختم که
ساعت ۱۵:۴۰
وقت داشتم کلییی امروز غذا های خوشمزه درست کنم و برا چند روز دیگه که سرم شلوغه نگه دارم پس رفتم تو اتاق و یه دوش کامللل ۱ ساعته گرفتم.
از حموم در اومدم و کامل به خودم رسیدم و موهامو خشک کردمو لباسایی که هان جدید برام خریده بود رو پوشیدم و رفتم تو آشپزخونه
-خب خببب از کجا شروع کنیم
دلم میخواست یه کیک براش درست کنم پس وسایل کیک رو آماده کردم : اول کاغذ روغنی رو آوردم و روش یکم با بروس روغن زدم بعد شیر ، وانیل ، بکینپودر ، آرد ، تخم مرف و روغن رو به اندازه ریختم و قاطی کردم و کاغذ روغنی رو گذاشتم توی قالب و مواد رو ریختم توش و گذاشتمش تو فر دما رو روی °۳۶۰ تنظیم کردم و تایمر رو روی ۱ ساعت و ۳۰ گذاشتم .
رفتم توی اتاق کار هان و شروع کردم به تمیز کردن اونجا....
یک ساعت و نیم بعد:
صدای فر اومد و رفتمکیک رو درآوردم
-وااای نههههههههههههه
به اندازه ۱ سانت پایینش سوخته بوددددددد
-هیچی نیست هیچی نیست ا.ت این تیکه رو جدا کن !
همون یک سانتو از کیک جدا کردم و دیدم کیک سالمه پس شروع کردم به خامه زدن... هان میگفت پسته ، موز و بستنی رو با کیک خیلی دوست داره پس یه موز و یک مشت پسته آوردم و از فریزر بستنی آوردم و توی مخلوط کن ریختمشونو بعد از اون روی کیک زدم
-حالا شد😌
چنتا توت فرنگی آوردمو کیک رو باهاش خوشملاسیون کردم
دینگ دینگ🔔
- عه هان اومد
رفتم در رو براش باز کردم و...
ویو هان
امروز به شدت خسته بودم و صبح زود رفته بودم کمپانی و گیر کارهام
رسیدم خونه و دلم میخواست فقط برم حموم و بگیرم بخوابم حتی حال نداشتم غذا درست کنم که...
ویو راوی
هان با چشمای گرد اومد توی خونه و انگار صدای ا.ت رو نمیشنید
-هان سلامت کو
- هانننننن
+این کیکه مگه نه
- خب...چیزه.....آره
+و انگار توش بستنی داره
-آره
+و انگار خیلی خوشمزست
-آره
+ حمله میکنه به کیک
+ا.ت ا.تتتت
-بلههههه ( میره پیش هان و کیک )
+این این مال منه
-آره
{ دوستان عزیز ببخشید ولی اینجا از خودم درآوردم 😑 یکم مغزم.... }
+ هان مشت میزنه تو کیک و نمون مشت رو میخوره
-هانننننننننننننن
+این خیلی خوشمزست🥹
+دوتا مشتش رو پر میکنه و چنگ میزنه به کیک و میخوره
-باشه باشه این کیک برا خودته خب ؟
+معلومه
-آروم آروم بخور
+گشنمه
-باشه باشه
+برو اون ور بهت نمیدم
-باشه باشه نخور
+دباره شروع میکنه به خوردن کیک*
فردا***
ویو هان
با دلدرد شدیدی از خواب بیدار شدم و دیدم کل صورتم با خامه پر شده
+چم شده ؟
+من که دیشب اومد خونه و خوابیدم
-هانننن بیا صبحونه
+اومدم نفسم
ولش کن بابا میرم از ا.ت میپرسم ... رفتم صورتم رو شستم و اومدم پایین
-سلام عزیزم بشین صبحونه یخوریم
+باشه
+میگم
-جانم ؟
+من دیشب چیزی خوردم ؟
-عااااا
+ ؟؟
-یه فیلم تو گوشیم هست اونو ببین
+اوکی
فیلم : توی فیلم هان هست با کیک که با دوتا دستش خود کیک رو گرفتم و داره ازش گاز میزنه
-هان آروم تر اون همش براش توعه
+نههههه باید زود بخورمشششش
پایان فیلم*
+ا.تتتتتتت
-جانم
+نکنه تو کیک تریاک ریخته بودیییی
-نه بابا از کجام بیارم
+این چه کوفتیهههه🤣
-ول کن حالا بیا صبحونه
+اومدممممم....
پایاننن🥹
نظرتونو بگید لطفاااا
iris
#هان
وقتی براش کیک درست میکنی
ویو ا.ت
امروز تنها روزم توی ماه بود که خونه مونده بودم پس از صبح که بیدار شدم گیر کار های خونه بودم...
نگاهی به ساعت انداختم که
ساعت ۱۵:۴۰
وقت داشتم کلییی امروز غذا های خوشمزه درست کنم و برا چند روز دیگه که سرم شلوغه نگه دارم پس رفتم تو اتاق و یه دوش کامللل ۱ ساعته گرفتم.
از حموم در اومدم و کامل به خودم رسیدم و موهامو خشک کردمو لباسایی که هان جدید برام خریده بود رو پوشیدم و رفتم تو آشپزخونه
-خب خببب از کجا شروع کنیم
دلم میخواست یه کیک براش درست کنم پس وسایل کیک رو آماده کردم : اول کاغذ روغنی رو آوردم و روش یکم با بروس روغن زدم بعد شیر ، وانیل ، بکینپودر ، آرد ، تخم مرف و روغن رو به اندازه ریختم و قاطی کردم و کاغذ روغنی رو گذاشتم توی قالب و مواد رو ریختم توش و گذاشتمش تو فر دما رو روی °۳۶۰ تنظیم کردم و تایمر رو روی ۱ ساعت و ۳۰ گذاشتم .
رفتم توی اتاق کار هان و شروع کردم به تمیز کردن اونجا....
یک ساعت و نیم بعد:
صدای فر اومد و رفتمکیک رو درآوردم
-وااای نههههههههههههه
به اندازه ۱ سانت پایینش سوخته بوددددددد
-هیچی نیست هیچی نیست ا.ت این تیکه رو جدا کن !
همون یک سانتو از کیک جدا کردم و دیدم کیک سالمه پس شروع کردم به خامه زدن... هان میگفت پسته ، موز و بستنی رو با کیک خیلی دوست داره پس یه موز و یک مشت پسته آوردم و از فریزر بستنی آوردم و توی مخلوط کن ریختمشونو بعد از اون روی کیک زدم
-حالا شد😌
چنتا توت فرنگی آوردمو کیک رو باهاش خوشملاسیون کردم
دینگ دینگ🔔
- عه هان اومد
رفتم در رو براش باز کردم و...
ویو هان
امروز به شدت خسته بودم و صبح زود رفته بودم کمپانی و گیر کارهام
رسیدم خونه و دلم میخواست فقط برم حموم و بگیرم بخوابم حتی حال نداشتم غذا درست کنم که...
ویو راوی
هان با چشمای گرد اومد توی خونه و انگار صدای ا.ت رو نمیشنید
-هان سلامت کو
- هانننننن
+این کیکه مگه نه
- خب...چیزه.....آره
+و انگار توش بستنی داره
-آره
+و انگار خیلی خوشمزست
-آره
+ حمله میکنه به کیک
+ا.ت ا.تتتت
-بلههههه ( میره پیش هان و کیک )
+این این مال منه
-آره
{ دوستان عزیز ببخشید ولی اینجا از خودم درآوردم 😑 یکم مغزم.... }
+ هان مشت میزنه تو کیک و نمون مشت رو میخوره
-هانننننننننننننن
+این خیلی خوشمزست🥹
+دوتا مشتش رو پر میکنه و چنگ میزنه به کیک و میخوره
-باشه باشه این کیک برا خودته خب ؟
+معلومه
-آروم آروم بخور
+گشنمه
-باشه باشه
+برو اون ور بهت نمیدم
-باشه باشه نخور
+دباره شروع میکنه به خوردن کیک*
فردا***
ویو هان
با دلدرد شدیدی از خواب بیدار شدم و دیدم کل صورتم با خامه پر شده
+چم شده ؟
+من که دیشب اومد خونه و خوابیدم
-هانننن بیا صبحونه
+اومدم نفسم
ولش کن بابا میرم از ا.ت میپرسم ... رفتم صورتم رو شستم و اومدم پایین
-سلام عزیزم بشین صبحونه یخوریم
+باشه
+میگم
-جانم ؟
+من دیشب چیزی خوردم ؟
-عااااا
+ ؟؟
-یه فیلم تو گوشیم هست اونو ببین
+اوکی
فیلم : توی فیلم هان هست با کیک که با دوتا دستش خود کیک رو گرفتم و داره ازش گاز میزنه
-هان آروم تر اون همش براش توعه
+نههههه باید زود بخورمشششش
پایان فیلم*
+ا.تتتتتتت
-جانم
+نکنه تو کیک تریاک ریخته بودیییی
-نه بابا از کجام بیارم
+این چه کوفتیهههه🤣
-ول کن حالا بیا صبحونه
+اومدممممم....
پایاننن🥹
نظرتونو بگید لطفاااا
iris
- ۶۸۹
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط